الحادگری در عصر عباسی مفهومی متفاوت و گسترده¬تر از دوره¬های پیشین داشت. در این دوره ملحد به مفهوم خدا ناباور یا انکارکننده¬ی نبوت نبود. بلکه ملحدان از دیدگاه خلفا و کارگزاران آنها کسانی بودند که نگرش¬ها و باورهای سیاسی و مذهبی¬شان در تعارض با دین اسلام بود و خلفا برای چکیده کامل
الحادگری در عصر عباسی مفهومی متفاوت و گسترده¬تر از دوره¬های پیشین داشت. در این دوره ملحد به مفهوم خدا ناباور یا انکارکننده¬ی نبوت نبود. بلکه ملحدان از دیدگاه خلفا و کارگزاران آنها کسانی بودند که نگرش¬ها و باورهای سیاسی و مذهبی¬شان در تعارض با دین اسلام بود و خلفا برای پاسداشت شریعت و حفظ وحدت امت اسلامی سرکوب آنها را واجب و جایز می¬دانستند. این ملحدان که اغلب آنها را زندیق می خواندند از گروه¬های مختلف اجتماعی با نگرش¬های متفاوت بودند. جریان¬های فکری الحادی در قالب جنبش¬های سیاسی و اجتماعی نمود می¬یافت و مبارزه با آنها مهمترین دغدغه¬ی خلفا بود. در حالی که بسیاری از آنها ماهیت مذهبی نداشتند بلکه جنبه¬ی فرهنگی و اقتصادی داشتند. هدف از این پژوهش، تحلیل رویکردهای خلفا و اندیشمندان عصر عباسی در مبارزه با زندیقگری و ارتباط آنها با فضای فکری و اعتقادی حاکم بر جامعه¬شان است. این مقاله در پی پاسخگویی به این سوال است که چرا عباسیان همواره تلاش میکردند جنبشها و جریان¬های فکری را با دو رکن دین و زندقه پیوند بزنند؟ در این نوشتار برای درک و دریافت مفهوم زندیقگری از نظریه¬ی لوسین فبور استفاده شده است. فبور در کتاب معروفش به تحلیل الحادگری در قرون وسطی پرداخته و آن را از دیدگاه اجتماعی و سیاسی بررسی کرده است. روش تحقیق در این مقاله علی و و شیوه گردآوری داده¬ها، کتابخانه¬ای است.
پرونده مقاله
از نیمه دوم قرن اول هجری، فرق و مذاهب مختلف کلامی شروع به نشو و نما کردند. فرقه معتزله توسط واصل بن عطا پایه گذاری شد. این فرقه در ایام خلافت مامون، معتصم، واثق به صورت جدی مورد حمایت قرار گرفت.
زمانیکه متوکل به خلافت رسید معتزله را مورد آزارو اذیت قرار داد. مکتب اشعر چکیده کامل
از نیمه دوم قرن اول هجری، فرق و مذاهب مختلف کلامی شروع به نشو و نما کردند. فرقه معتزله توسط واصل بن عطا پایه گذاری شد. این فرقه در ایام خلافت مامون، معتصم، واثق به صورت جدی مورد حمایت قرار گرفت.
زمانیکه متوکل به خلافت رسید معتزله را مورد آزارو اذیت قرار داد. مکتب اشعری در چهل سالگی ازاین مکتب جدا شد و مذهب جدیدی به نام اشاعره را بنیان نهاد.
پژوهش حاضر با استفاده از روش تحقیق تاریخی که مبتنی بر توصیف و تحلیل است، به این پرسش پاسخ می دهد، که با توجه به چنین فضایی آیا این مکتب توانست به سیره فکری خود ادامه دهد ؟ هدف از پرداختن به این موضوع چگونگی تداوم جریان اعتزالی در قرن چهارم هجری است و روند تقابل معتزله و اشاعره را مورد بررسی قرارمی دهد.
یافته های پژوهش نشان می دهد که ظهور ابوالحسن اشعری یکی از عوامل سقوط معتزله می باشد. هرچند عده ای معتقدند آیین معتزله در آن عصر در خطر انحلال قرار گرفته بود. اشعری برای زنده نگهداشتن آیین معتزلی سیاستی به کار گرفت که با هوشیاری تمام تغییر روش داد و معتزله را نجات داد. اما باید گفت که اشعری مناظرات مختلفی با ابوعلی جبائی، استاد خود داشتو از نظر فقهی پیرو اهل حدیث بود. اما از زمان متوکل تا زمان خلافت القادر بالله، معتزله دیگر در دستگاه خلافت عباسی جایگاهی نداشتند.
پرونده مقاله