مشارکت سیاسی، و حاکمیت مردم بر مردم (دموکراسی)، یکی از الگوهای جدید و دستاوردهای تمدن امروز برای اداره و نظام مدیریتی جامعه است. پیچیدگی مدیریت جامعه و میزان مطالبات مردم و اجرای توسعه یافته این الگو در جوامع پیشرفته، وظائف ما را در شناخت هر چه بیشتر این حق عمومی از منظ چکیده کامل
مشارکت سیاسی، و حاکمیت مردم بر مردم (دموکراسی)، یکی از الگوهای جدید و دستاوردهای تمدن امروز برای اداره و نظام مدیریتی جامعه است. پیچیدگی مدیریت جامعه و میزان مطالبات مردم و اجرای توسعه یافته این الگو در جوامع پیشرفته، وظائف ما را در شناخت هر چه بیشتر این حق عمومی از منظر دینی گوشزد میکند. جالب است این الگو به نحو کم سابقه و در عین حال متعالی و درخشانی 1400 سال پیش در حکومت امام علی اجرا شده است. در این نوشتار اهمیت و میزان مشارکت سیاسی مردم در سرنوشت اجتماعی خودشان را از منظر قرآن و نهج البلاغه و تفسیر و تحلیل پارهای از محققان اسلامی را بررسی میکنیم.
پرونده مقاله
اين نوشتار با اشارهاي گذرا به مباني فكري اگزيستانسياليسم و ضمن مرور پارهاي از مهمترين آراء انسانشناسانه کییرکگور، ميكوشد تا با بررسي نقادانه مفهوم آزادي و اختيار از منظر وي، به برخی تأملات نظري بايسته در مبانی اگزیستانسیالیسم اشاره نمايد. بررسيهاي ما در اين نوشتا چکیده کامل
اين نوشتار با اشارهاي گذرا به مباني فكري اگزيستانسياليسم و ضمن مرور پارهاي از مهمترين آراء انسانشناسانه کییرکگور، ميكوشد تا با بررسي نقادانه مفهوم آزادي و اختيار از منظر وي، به برخی تأملات نظري بايسته در مبانی اگزیستانسیالیسم اشاره نمايد. بررسيهاي ما در اين نوشتار نشان ميدهد كه به رغم دقتنظرهاي عميق و قابلتأمل كييركگور در باب شرايط انضمامي حيات انسان و التفات به اصل اختيار و انتخاب در مسير تحقق هويت اصيل آدمي، اما رويكرد او به مفهوم آزادي انسان با چالشهايي فلسفي و تعارضاتي با برخي مباني انسانشناسي اسلامي دست به گريبان است. مهمترين اين موارد مناقشهبرانگيز عبارتند از: عدم التفات جدي به رابطه ميان آزاديهاي فردي و اجتماعي، ناسازگاري ميان مفهوم فرديت و ذهني بودن حقيقت، عدم التفات به محدوديتهاي ذاتي آزدي و اختيار بشري و بيتوجهي به ماهيت منفعلانه پارهاي از انتخابها و گزينشهاي انساني.
پرونده مقاله
بحث اختیار در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب از مباحث بنیادین فلسفه اخلاق و انسان شناسی است چرا که بدون در نظر داشتن اختیار بعنوان یک وجه تمایز اصلی انسان از سایر موجودات، آن دسته از افعال انسانی که در حیطه روابط او با دیگر انسانها تحقق می یابد را نمی توان فعل اخلاقی یا غیر ا چکیده کامل
بحث اختیار در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب از مباحث بنیادین فلسفه اخلاق و انسان شناسی است چرا که بدون در نظر داشتن اختیار بعنوان یک وجه تمایز اصلی انسان از سایر موجودات، آن دسته از افعال انسانی که در حیطه روابط او با دیگر انسانها تحقق می یابد را نمی توان فعل اخلاقی یا غیر اخلاقی تلقی نمود. براین اساس مطالعه تطبیقی این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
کانت ذات معقول را دارای اختیار می داند. کانت ارادۀ انسان را اراده ای وابسته ولی ارادۀ خداوند را اراده ای مستقل می داند و برای پاسخ به شبهات مربوط به اختیار، حیطۀ عقل عملی را کارساز دانسته و عقل نظری را در این زمینه ناتوان می داند. ملاصدرا نیز انسان را مختار دانسته و اختیار او را در جهت حرکت نفس از مرتبه جسمانی به مرتبه تخلق به اخلاق و به مقصد رسیدن در اعلی مرتبه انسانی یعنی تجرد می داند. نتایج تحقیق نشان می دهند که اختیار همانگونه که در فلسفه اخلاق کانت مهمترین جایگاه در انجام تکالیف انسانی دارند و در آن نتایج کار مطرح نیستند، همین موضوع در فلسفه اخلاق ملاصدرا قابل گفتگو و تطبیق است زیرا ملاصدرا اختیار را برای کسب فضایل عقلانی در انسان مطرح می کند و بنابراین در آن اموری نظیر پیامدها و سودانگاری مطرح نیست.
پرونده مقاله